برای تو

شعرهای دلتنگی و عاشقانه

برای تو

شعرهای دلتنگی و عاشقانه

خانه ی دلتنگی

دلتنگی آدم را به خیابان می‌کشد


دلتنگم!


و مردم نمی‌فهمند


قدم زدن گاهی


از گریه کردن غم انگیزتر است



اهورا فروزان



~*~*~*~*~*~*~*~*~



غروب


رسیده‌ام به تو


اما هنوز دلتنگ‌اَم


انگار به اشتباه‌ْ جای طلوع


در غروبِ چشم‌هایت


فرود آمده باشم!



رضا کاظمی



~*~*~*~*~*~*~*~*~



فراموشت کرده‌ام


و حالا


همه چیز عادی شده


باران که می‌بارد


پنجره را می‌بندم


دیگر یادم نیست


غروب جمعه


چه ساعتی بود!


پاییز را


تنها از روی تقویم می‌شناسم!


فراموشت کرده‌ام


اما...


گاهی دلم برای دلتنگ ِ تو شدن


تنگ می‌شود...



مرتضی شالی



عکس نوشته شعر عاشقانه دلتنگی


تو نیستی

بهانه‌های کوچک خوشبختی نیستند

تو نیستی

من نیستم

ـ در نبود تو ـ

لبخندهای کاغذی آلبوم

غرق شدند

در بارانِ بی دریغ اشک

تا سپاسگزار تو باشم

که به اندازه‌ی یک غریق نجاتِ غریبه

تلاش نکردی

برای گرفتن من

از آب گل آلود!


ﻓﺎﺿﻞ ﺗﺮﮐﻤﻦ


~*~*~*~*~*~*~*~*~


امشب بر شانه‌های دلم

کوله باری سنگینی می‌کند

کوله باری پر از دلتنگی

دلم می‌شکند زیر بار این همه دلتنگی

با پرهای شکسته باز سوی آسما‌ن‌ها می‌رود

می‌رود سوی ناشناختنی‌ها

شاید این بار در آن اوج

به معبودش رسد


~*~*~*~*~*~*~*~*~


دلم تا برایت تنگ می‌شود

نه شعر می‌خوانم

نه ترانه گوش می‌دهم

نه حرفهایمان را تکرار می‌کنم

دلم تا برایت تنگ می‌شود

می‌نشینم

اسمت را

می‌نویسم

می‌نویسم

می‌نویسم

بعد می‌گویم

این همه او

پس دلتنگی چرا؟

دلم تا برایت تنگ می‌شود

میمِ مالکیت به آخرِ اسمت اضافه می‌کنم

و باز عاشقت می‌شوم

 



اشعار کوتاه دلتنگی سنتی

عکس نوشته شعر دلتنگی - دلتنگی کردن از خردمندی نیست

از چرخ چو بر تو مهر فرزندی نیست

دلتنگی کردن از خردمندی نیست

چون کار تو چونانکه تو بپسندی نیست

در روی زمین هیچ چو خرسندی نیست


مسعود سعد سلمان


~*~*~*~*~*~*~*~*~


چون زبان راز دل نمی‌داند

چیستش چاره غیر دلتنگی

چون نداند زبان رومی را

از حسد تنگدل شود زنگی


قاآنی


~*~*~*~*~*~*~*~*~


نامدی دوش و دلم تنگ شد از تنهایی

چه شود کز دلم امروز گره بگشایی

ور تو آیی نشود چاره تنهایی من

که من از خوبش روم چون‌ تو ز در بازآیی


قاآنی


~*~*~*~*~*~*~*~*~


جانا تو ز دیده اشک بیهوده مبار

دلتنگی من بس است دل تنگ مدار

تو معشوقی گریستن کار تو نیست

کار من بیچاره به من باز گذار


مهسَتی گنجوی


~*~*~*~*~*~*~*~*~


سر تا سر دشت خاوران سنگی نیست

کز خون دل و دیده برو رنگی نیست

در هیچ زمین و هیچ فرسنگی نیست

کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست


ابوسعید ابوالخیر


~*~*~*~*~*~*~*~*~


دلم تنگ ندانم صبر کردن

ز دلتنگی بوم راضی بمردن

ز شرم روی ته مو در حجابم

ندانم عرض حالم واته کردن


باباطاهر


~*~*~*~*~*~*~*~*~


ماهی که به قد سرو روانم آمد

دلتنگی او آفت جانم آمد

دلتنگ چنان شد که اگر جهد کنم

گِرد دل او برنتوانم آمد


عطار


~*~*~*~*~*~*~*~*~


صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم

که ز دیدن تو بی‌هوش و ز گفتن تو مستم

دل تنگ خویشتن را به تو می‌دهم، نگارا

بپذیر تحفه من، که عظیم تنگ دستم


اوحدی مراغه ای